حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)
کنایه از قوت نمودن و زور کردن. (برهان) (آنندراج). قوت کردن. زور نمودن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از خوشوقت شدن. (انجمن آرای ناصری) ، سینه بر روی زمین مالیدن رفتن را
کنایه از قوت نمودن و زور کردن. (برهان) (آنندراج). قوت کردن. زور نمودن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از خوشوقت شدن. (انجمن آرای ناصری) ، سینه بر روی زمین مالیدن رفتن را
بمعنی شانه زدن. (بهار عجم) : مشاطه گر نه ایم عروسان نغمه را بر زلف شان چه شانه ز مضراب میکشم. طالب آملی (از ارمغان آصفی). ، در عنصر دانش بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)
بمعنی شانه زدن. (بهار عجم) : مشاطه گر نه ایم عروسان نغمه را بر زلف شان چه شانه ز مضراب میکشم. طالب آملی (از ارمغان آصفی). ، در عنصر دانش بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)